صنعتگران: صنعتگران جزیره، خانه ما را خانه خود می‌دانند

صنعتگران (به فرانسوی: artisan، ایتالیایی: artigiano) صنعتگران ماهری هستند که چیزهایی را با دست می‌سازند یا خلق می‌کنند که می‌توانند کاربردی یا صرفاً تزئینی باشند. پنج صنعتگر تاکستانی که به صنایع دستی متکی هستند، جزئیات هنر خود و همچنین افکار خود را در مورد هنر و صنایع دستی با ما به اشتراک می‌گذارند.
من مدرک مهندسی مکانیک داشتم، سپس حدود پنج سال در شرکت گانون و بنجامین مشغول به ساخت قایق‌های چوبی شدم و مثل این بود که مدرک دوم مهندسی مکانیک گرفته باشم.
بعد از گانون و بنجامین، من با بزهکاران نوجوان در مدرسه جزیره پنیکه‌سی کار می‌کردم، جایی که من یک فرد همه‌کاره بودم زیرا کارم این بود که پروژه‌هایی را برای انجام کارها با بچه‌ها ارائه دهم. آنجا یک محیط بسیار سطح پایین با آب سرد و برق بسیار کم بود... من تصمیم گرفتم که می‌خواهم وارد فلزکاری شوم و آهنگری تنها کاری بود که منطقی به نظر می‌رسید. او یک کوره آهنگری ابتدایی را جوش داد و در آنجا شروع به چکش‌کاری کرد. اینگونه بود که همه چیز در پنیکه‌سی شروع شد، اولین کوره آهنگری که تا به حال ساخته‌ام. من قبلاً در گانون و بنجامین اتصالات برنزی برای قایق‌های تفریحی می‌ساختم. کمی بعد از اینکه پنیکه‌سی را ترک کردم، تصمیم گرفتم که تمام وقت در وینیارد فلزکاری را امتحان کنم.
تصمیم گرفتم تلاش کنم و یک قفل‌ساز مستقل شوم و در وینیارد به نتایج عالی رسیدم. نمی‌دانم که آیا ثروت زیادی به دست آورده‌ام یا نه، اما خیلی سرم شلوغ است و از کارم لذت می‌برم. به ندرت یک کار را دو بار انجام می‌دهم. هر اثر از آثار دیگر الهام گرفته شده است. من به آن به عنوان سه چیز مختلف فکر می‌کنم: کار طراحی هیجان‌انگیز - جزئیات ملموس، حل مسئله؛ خلاقیت هنری؛ و کار ساده - سنگ‌زنی، رزوه‌کاری، سوراخکاری و جوشکاری. این اثر به طور بی‌نظیری این سه عنصر را با هم ترکیب می‌کند.
مشتریان من مشتریان خصوصی، مشاغل و صاحبان خانه هستند. علاوه بر این، من اغلب با پیمانکاران و مراقبان کار می‌کنم. من نرده‌های زیادی با طیف مشابه ساخته‌ام. مردم می‌توانند پله داشته باشند، آنها می‌خواهند با خیال راحت از پله‌ها پایین بروند و چیزی زیبا می‌خواهند. همچنین، شرکت‌های ساختمانی بزرگ - من در حال حاضر دو شغل بسیار مهم دارم، سیستم‌های نرده‌ای که چند قسمتی هستند و چند قسمت وجود دارد که برای جلوگیری از افتادن [مردم] به نرده نیاز دارند. یکی دیگر از تخصص‌های من توری شومینه است. به طور خاص، من زیاد روی شومینه‌ها در نصب می‌کنم. اخیراً آیین‌نامه‌ای وجود داشت که الزام می‌کرد روی شومینه‌ها در نصب شود. مواد من برنز، آهن فرفورژه و فولاد ضد زنگ، با مقداری مس و برنج است.
من اخیراً گل‌های زغال‌اخته، نیلوفر پیچ، گل رز طراحی کردم و همچنین صدف و پوسته ناتیلوس برای نرده‌های شومینه ساختم. من صدف‌های گوش‌ماهی زیادی ساخته‌ام و شکل آنها به آسانی و به زیبایی یک گل رز است. نی‌ها در واقع بسیار زیبا هستند، اگرچه گونه‌ای مهاجم هستند. من دو نرده تزئینی از نی‌های باتلاقی ساختم و آنها عالی بودند. من دوست دارم یک تم خاص داشته باشم - همیشه مناسب نیست و بیشتر شبیه یک حیوان است تا یک گیاه. من یک نرده با شیر آب در دو انتها و یک دم نهنگ در انتهای درب ورودی ساختم. سپس مدتی پیش با نرده‌ای با دم نهنگ در پایین و سپس سر نهنگ در بالا، کار بزرگی انجام دادم.
نرده‌هایی که برای پله‌های حیاط در ادگارتاون و دیگر ساختمان‌های شهر ساختم از جنس برنز بودند. طرح نهایی «زبانه» نام دارد، یک منحنی شناور در انتها. البته من این فرم را اختراع نکردم، اما این تفسیر من است. برنز ماده‌ی بسیار خوبی است، گران‌تر از آهن فرفورژه، اما به زیبایی دوام می‌آورد، به نگهداری کمی نیاز دارد و به ویژه ماده‌ی خوبی برای نرده‌هایی است که دست‌ها در حین استفاده صاف و صیقلی می‌شوند.
تقریباً همه. این یکی از دلایلی است که من خودم را هم هنرمند و هم صنعتگر می‌دانم. تقریباً هیچ‌وقت چیزی نمی‌سازم که آن را مجسمه‌سازی فقط یک اثر هنری بدانم. به همین دلیل است که دو سال بعد به سراغ آن نرده‌ها رفتم و ابتدا به آنها ضربه زدم تا ببینم چقدر محکم هستند و آیا می‌توانند تحمل کنند یا نه. به خصوص در مورد دسته صندلی‌ها، خیلی فکر کردم که آنها را تا حد امکان مفید کنم. من هنوز در زندگی‌ام به دسته صندلی نیاز ندارم (همه ما در این مسیر حرکت می‌کنیم)، اما سعی می‌کنم واقع‌بینانه تصور کنم که دسته صندلی‌ها کجا بیشترین کاربرد را دارند. رابطه بین نرده‌ها و جریان ترافیک. پله‌های محوطه‌سازی که در امتداد چمن کسی انحنا دارند، فرآیندی کاملاً متفاوت از تصور محل قرار دادن بهترین نرده است. سپس بچه‌ها را در حال دویدن تصور می‌کنید و جایی که برای آنها مناسب است.
ترکیبی از دو چیز: من واقعاً نرده‌های محوطه‌سازی با انحنای نامنظم را دوست دارم که در آن‌ها مشکل بزرگی در چیدمان وجود دارد تا مواد فلزی سخت به نرمی و با انحنای زیبا حرکت کنند، به طوری که متناسب باشند و یک نرده کاربردی زیبا ایجاد کنند و ظاهر خوبی هم داشته باشند... همه این موارد.
پیچیدگی‌های ریاضی نرده‌های منحنی و کج، مسئله‌ی بسیار جالبی است... البته اگر بتوانید از آنها عبور کنید.
من ۴۴ سال پیش به این جزیره آمدم. کمی در مورد صدف‌های دریایی تحقیق کردم و در تاکستان مارتا کتابی به نام «پول سرخپوستان آمریکایی» پیدا کردم که در مورد اهمیت پوسته‌های مسی بلدرچین برای مردم بومی ساحل شرقی آمریکای شمالی و نحوه تشکیل مهره‌های صدفی بود. وامپوم برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد. من شروع به ساختن مهره‌های وامپوم از صدف‌های کوآهوگ که در ساحل پیدا کرده بودم کردم، اما نه لزوماً از مهره‌های شورایی که مهره‌های سنتی بومیان آمریکا هستند.
وقتی اوایل بیست سالگی‌ام بودم، با خانواده بنتون یک آپارتمان اجاره کردم و در خانه توماس هارت بنتون در آکوین، آن سوی هرینگ کریک زندگی می‌کردم. تیپی، پسر بنتون، در همسایگی ما زندگی می‌کند. من برای حل مشکل موش‌ها کلی گربه داشتم - ایده تیپی بود. من، چارلی ویتام و کیث تیلور هستیم - ما یک ضرابخانه کوچک در خانه‌مان در بنتون باز کرده‌ایم و به روش قدیمی مهره و جواهرات درست می‌کنیم.
با ادامه استفاده از مهره و جواهرات، واقعاً می‌خواستم به ایتالیا، به خصوص ونیز، بروم. برای تولد ۵۰ سالگی خودم و ۵۰ سالگی همسرم ریچارد به ونیز رفتیم و من از موزاییک‌ها و کاشی‌های آنجا الهام گرفتم. حتماً قرن‌ها طول کشیده است - تمام سنگ‌کاری‌ها به صورت الگوهای پیچیده‌ای از خطای دید - زیبا، با استفاده از تمام رنگ‌های مرمر - کنار هم چیده شده‌اند. در آن زمان، من از رزین خود موزاییک‌هایی به اندازه جواهرات می‌ساختم و صدف‌ها را حکاکی می‌کردم. اما برای انجام کاری بیشتر: انجامش بده! باید بفهمم چگونه کاشی بسازم.
بعد کاشی‌های بیسکویتی پخته اما بدون لعاب سفارش دادم. می‌توانم روی آنها بسازم - اینها کاشی‌های من هستند. دوست دارم از حلزون‌های قمری، صدف‌های دریایی، شیشه‌های دریایی، قفسه‌های داخلی صدف، قطعات فیروزه و صدف آبالون استفاده کنم. اول، صدف‌ها را پیدا می‌کنم... شکل‌ها را برش می‌دهم و تا حد امکان صافشان می‌کنم. یک اره جواهرسازی با تیغه الماس دارم. از اره جواهرسازی‌ام برای بریدن بطری‌های شراب استفاده کردم تا تا حد امکان نازک شوند. بعد تصمیم می‌گیرم چه رنگی می‌خواهم. همه این قوطی‌های اپوکسی را با رنگ مخلوط خواهم کرد. این باعث می‌شود تشنه شوم - هوسش را می‌کنم - رنگ، خیلی مهم است.
دوست دارم به اولین کاشی‌سازان ونیز فکر کنم؛ این کاشی‌ها هم مثل کاشی‌های آنها بسیار بادوام هستند. می‌خواستم کاشی‌های من خیلی صاف باشند، بنابراین تمام پوسته‌ها را تا حد امکان نازک بریدم و تکه‌های آن را با رزین رنگی ریختم. بعد از پنج روز انتظار، رزین سفت شد و توانستم کاشی را سمباده بزنم تا صاف شود. من یک چرخ سنگ‌زنی دارم، باید سه یا چهار بار سمباده زده شود و سپس آن را صیقل می‌دهم. اسم شکل را «پر» می‌گذارم و بعد یک طرح پرگار با چهار جهت یا نقطه روی پرگار می‌کشم.
من کاشی‌هایم را «تزئینات خانه» می‌نامم، چون مردم می‌توانند از کاشی‌های من به عنوان تم آشپزخانه و حمام خود استفاده کنند تا حال و هوای «گنج جزیره» را به خانه خود اضافه کنند. یکی از مشتریان در حال طراحی آشپزخانه جدیدی در چیلمارک بود و ایده‌ای داشت که کاشی‌های کوچک من را روی یک سطح بزرگ از مواد پرکننده قرار دهد تا یک پیشخوان بسازد. ما خیلی با هم کار کردیم - پیشخوان نهایی واقعاً زیباست.
من به مشتری یک پالت رنگ می‌دهم، می‌توانیم کتاب بخوانیم، می‌توانیم رنگ‌ها را انتخاب کنیم. من یک آشپزخانه برای کسانی که خیلی به رنگ سبز علاقه دارند - یک رنگ خاص از سبز - درست کردم، فکر می‌کنم ۱۳ کاشی درست کردم که در هم آمیخته بودند.
من یک قاب چوبی ساختم تا بتوانم کاشی‌های تزئینی را همه جا ببرم، مردم می‌توانند آنها را ببرند و هر جا که مناسب می‌دانند امتحان کنند. شاید کاشی پشت شومینه یا طاقچه بالای شومینه. از منبت‌کاری، چهارپایه‌های چوبی کوچکی ساختم. می‌خواهم مردم بتوانند کاشی‌های خودشان را انتخاب کنند، بنابراین هنوز در انتخاب کاشی‌ها به بن‌بست نرسیده‌ام. وقتی گزینه‌ها انتخاب شدند، نیاز به دوغاب‌کاری دارند.
شرکت کاشی مارتا وینیارد. نمونه‌های کاشی وجود دارد، آنها برای من سفارش ارسال می‌کنند. برای پروژه‌های خاص، افراد می‌توانند مستقیماً با من تماس بگیرند.
من هر نوع سنگ‌تراشی را انجام خواهم داد. من کارم را به عنوان یک تولیدکننده آجر و ملات شروع کردم و برای ناپدری‌ام که عاشق سنگ‌تراشی است، خاک مخلوط می‌کردم. بنابراین از ۱۳ سالگی هر از گاهی این کار را انجام می‌دهم و اکنون ۶۰ ساله هستم. خوشبختانه استعدادهای دیگری هم دارم. به نوعی تکامل یافته‌ام تا سه کاری را که واقعاً دوست دارم انجام دهم. کار من مربوط به سنگ‌تراشی درجه سه، موسیقی درجه سه و ماهیگیری درجه سه است - یک تعادل واقعاً خوب. من به اندازه کافی خوش شانس بودم که وقتی امکان فرود در جزیره وجود داشت، زمینی به دست آوردم و بر این مانع غلبه کردم. در نهایت، توانستم به جای تخصص، به کارهای بیشتری بپردازم - این یک زندگی بسیار خوب است.
بعضی وقت‌ها یک کار بنایی بزرگ به شما محول می‌شود و فقط باید آن را تمام کنید. در تابستان بهتر است که کار را انجام ندهید، البته اگر بتوانم کمکی کنم. من تمام تابستان مشغول مزه کردن صدف و ماهیگیری بوده‌ام و موسیقی می‌نوازم. بعضی وقت‌ها به سفر می‌رویم - ماهی ۱۲ بار در کارائیب، سنت بارث و نروژ بودیم. سه هفته به آفریقای جنوبی رفتیم و ضبط کردیم. بعضی وقت‌ها یک کار را پشت سر هم انجام می‌دهید و بعد به دویدن ادامه می‌دهید.
البته که ممکن است از پا بیفتید. مخصوصاً اگر بدانم ماهی هست، اما سرم شلوغ است و سنگ‌ها را روی هم می‌گذارم و آنها مرا می‌کشند. اگر مجبور باشم کاری انجام دهم و نتوانم ماهیگیری کنم، خیلی سخت است. یا اگر در زمستان سنگ‌تراشی نداشته باشم و صدف‌ها یخ بزنند، ممکن است از سنگ‌تراشی خوب داخلی محروم شوم. موسیقی فوق‌العاده است زیرا در تمام طول سال پخش می‌شود: در زمستان مردم محلی را اذیت می‌کنید، بنابراین هر آخر هفته جزیره را ترک می‌کنیم. در طول تابستان، مردم محلی بیرون نمی‌روند و هر هفته چهره‌های جدیدی پیدا می‌شوند، بنابراین می‌توانید در همان مکان کار کنید و در رختخواب خود بخوابید. در طول روز به ماهیگیری صدف بروید.
در مورد بناها، سطح انتظارات اینجا واقعاً بالاست. تا جایی که من به یاد دارم، ما در جزیره رونق ساخت و ساز داشته‌ایم و پول زیادی وجود دارد. شغل خوبی وجود دارد، بنابراین رقابت زیادی هم هست - حتماً شغل خوبی است. مشتریان از سطح بالای مهارت بهره‌مند می‌شوند. تجارت به خودی خود مفید است. تعالی خوب است.
حدود ۳۰ یا ۳۵ سال پیش، لو فرنچ، سنگ‌تراش، شروع به حمل سنگ از مین با کامیون کرد و ما هرگز سنگی به اندازه الان مناسب یا سنگی که او استفاده می‌کرد، ندیده بودیم. متوجه شدیم که می‌توانیم ده چرخ سنگ از هر جایی بیاوریم. اگر در نیوانگلند رانندگی کنیم و دیوارهای سنگی زیبایی ببینیم، می‌توانیم به سراغ چند کشاورز برویم و بپرسیم که آیا می‌توانم تعدادی سنگ بخرم؟ بنابراین من یک کامیون کمپرسی خریدم و مقدار زیادی از این کار را انجام دادم. هر سنگی که به کامیونت پرتاب می‌کنید زیباست - تقریباً می‌توانید آنها را نام ببرید، بی‌صبرانه منتظر استفاده از آنها هستید.
من تنها کار می‌کنم و کلی سنگ امتحان می‌کنم و همه‌شان اندازه می‌شوند، اما وقتی یک قدم به عقب برمی‌داری و کلی آدم می‌گویند... نه... بعضی‌هایشان می‌گویند... شاید... آن وقت یکی می‌گذاری و او می‌گوید... بله... انتخاب با توست. می‌توانی ۱۰ سنگ امتحان کنی و یکی می‌گوید بله عزیزم.
بالا و کناره‌های بدن شما را به مسیر جدیدی هدایت می‌کنند... باید هماهنگی و ریتم در آن وجود داشته باشد. او نمی‌تواند فقط دراز بکشد، باید راحت باشد، اما باید حرکت هم بکند.
فکر می‌کنم ساده‌ترین راه برای توضیح این موضوع این است که چون من یک موسیقیدان هستم: این ریتم و هارمونی است، این باید راک باشد...
لامپ‌لایتر (Lamplighter) یک خط کامل از محصولات روشنایی است. ما مدل‌های استاندارد خودمان را داریم: دیوارکوب‌ها، آویزها، پایه‌های ستونی، همه به سبک دوران استعمار. مدل چراغ خیابانی ما در ادگارتاون، کپی چراغ خیابانی واقعی در جزیره است. همین. آنها توسط من طراحی نشده‌اند، همه آنها استاندارد هستند، تقریباً بر اساس نمونه‌های متن‌باز آن دوره. لهجه نیوانگلندی. گاهی اوقات مردم چیزی مدرن‌تر می‌خواهند. من همیشه آماده‌ام تا با مردم برای تغییر طرح صحبت کنم. ما می‌توانیم چیزها را تحریف‌شده و بالقوه ببینیم.
در دنیایی که از چاپ سه‌بعدی استفاده می‌شود، ابزارهایی که من استفاده می‌کنم تقریباً ۱۰۰ سال قدمت دارند: شکستگی، قیچی، غلتک. چراغ‌ها هنوز به همان شکلی که بودند ساخته می‌شوند. کیفیت با عجله آسیب می‌بیند. هر فانوس دست‌ساز است. اگرچه بسیار فرمولی است - برش، خم کردن، تا کردن - همه چیز متفاوت است. برای من، هنری نیست. من یک برنامه دارم، این کاری است که انجام می‌دهم. هر کسی یک فرمول دارد. همه چیز اینجا انجام می‌شود. من برای همه شیشه می‌برم، قالب‌های شیشه‌ای خودم را دارم و همه قطعات را به هم وصل می‌کنم.
در ابتدا، وقتی هالیس فیشر حدود سال ۱۹۶۷ این شرکت را تأسیس کرد، فروشگاه لامپ‌لایتر در ادگارتاون واقع شده بود، جایی که اکنون ترکر هوم دکور در آن قرار دارد. من یک مقاله در سال ۱۹۷۰ در گازت دارم که توضیح می‌دهد چگونه هالیس ساخت فانوس را به عنوان یک سرگرمی شروع کرد و سپس به یک تجارت تبدیل شد.
من بیشتر از معماران کار پیدا می‌کنم. پاتریک آهرن عالی بود - او افرادی را به سمت من فرستاد. در طول زمستان چندین کار بزرگ در شرکت رابرت استرن در نیویورک انجام دادم. کار عالی در پوهوگونوت و همپتونز.
من برای رستوران جاده ایالتی یک لوستر ساختم. آنها طراح داخلی مایکل اسمیت را استخدام کردند که ایده‌هایی برای چراغ‌های آویز به من داد. من چند توپی تراکتور قدیمی پیدا کردم - او آنها را دوست دارد - تقریباً مثل یک کاردستی کشاورزی روی یک چرخ واگن پر زرق و برق است. من به چرخ دنده‌ها و چرخ‌ها فکر می‌کنم، فقط شکل و فرم آنها. در واقع، این پروژه هفت یا هشت چیز مشابه را برای من به ارمغان آورد که هر کدام به جنس آن بستگی دارد. کریس مورس، صاحب گالری محلی، به چیزی برای میز ناهارخوری نیاز داشت و من یک مدل بلند از جعبه را در گالری او پیدا کردم. من دوست دارم که بتوانم چیزی را بردارم و بگذارم به تنهایی وجود داشته باشد. بنابراین، این یک مدل جعبه است، من آن را در فروشگاه دارم، مدتی آن را آویزان می‌کنم و با آن زندگی می‌کنم. من از یراق‌آلات عالی که پیدا کردم استفاده کردم.
اخیراً، یکی از مشتریان این دانخوری مرغ گالوانیزه صنعتی بلند را آورد. می‌توانم چند چراغ فلورسنت به آن اضافه کنم - همه این چیزها تغییر کاربری داده شده‌اند، زیبا و خوش‌ساخت هستند.
من در مقطع کارشناسی هنرهای زیبا و سپس در مقطع کارشناسی ارشد نقاشی خواندم؛ اکنون یک استودیوی نقاشی در گریپ هاربر دارم. بله، آنها واقعاً متضاد هم هستند: هنر و صنایع دستی. خلق نور کمی فرموله‌تر است. قوانینی وجود دارد، خطی است. نظمی وجود دارد که باید رعایت شود. در هنر به سادگی هیچ قانونی وجود ندارد. خیلی خوب - تعادل خوبی دارد. ساختن فانوس برای من نان و آب است: این پروژه‌ها قبل از من بوده‌اند، و خوب است که ارتباط عاطفی نداشته باشم، و فقط می‌توانم نگران کیفیت باشم.
همه اینها مکمل یکدیگر هستند - هنر و صنایع دستی. من باید کسی را در کارگاه پیدا کنم که بتوانم او را آموزش دهم؛ این به من زمان بیشتری برای تکمیل کارهای نورپردازی سفارشی می‌دهد. این کار روزانه من است... این نقاشی کار آخر هفته من است. خوشحالم که از هنرهای زیبا پول در نمی‌آورم؛ فکر می‌کردم که کار به خطر می‌افتد، اما معلوم شد که اینطور نیست. من از آن برای انجام هر کاری که می‌خواهم استفاده می‌کنم.
او در مدرسه هنر، طراحی، تصویرسازی و طراحی گرافیک خواند. سپس، ۳۰ سال پیش، تام هاجسون به من یاد داد که چگونه بنویسم و ​​​​علامت بزنم. من به آن معتاد هستم و آن را دوست دارم. تام معلم فوق‌العاده‌ای بود و فرصت بسیار خوبی به من داد.
اما بعد به جایی رسیدم که دیگر نمی‌خواستم دود رنگ روغن را استنشاق کنم. دوست دارم طراحی بیشتری انجام دهم چون به تزئینات و الگوها علاقه دارم. طراحی لوگو با یک برنامه کامپیوتری به من این امکان را داد که امکانات طراحی لوگو را گسترش دهم تا شامل گرافیک‌های ضد آب چاپی نیز بشود. این منجر به یک محصول سریع‌تر و متنوع‌تر می‌شود و این فایل‌های دیجیتال را می‌توان برای کارت ویزیت، تبلیغات، منوها، وسایل نقلیه، برچسب‌ها و موارد دیگر نیز استفاده کرد. ادگارتاون تنها شهر در جزیره است که می‌خواهد لوگوی خود را نقاشی کند و من تحت تأثیر قرار گرفته‌ام که هنوز قلم‌مو را در دست دارم.
من وقتم را به طور مساوی بین طراحی گرافیک و تابلوسازی تقسیم می‌کنم و عاشق هر معامله‌ای هستم. در حال حاضر من برای محصولات Reindeer Bridge Holistics، Flat Point Farm، MV Sea Salt و Kitchen Porch برچسب طراحی و چاپ می‌کنم. من همچنین بنر چاپ می‌کنم، برای وسایل نقلیه گرافیک ایجاد می‌کنم، هنرهای زیبا را برای هنرمندان چاپ می‌کنم، عکس‌ها یا نقاشی‌ها را روی بوم یا کاغذ تکثیر می‌کنم. یک چاپگر عریض ابزاری همه‌کاره است و دانستن نحوه استفاده از این برنامه‌ها برای بهبود تصاویر شما، همه چیز را ممکن می‌سازد. من دوست دارم وضع موجود را با اضافه کردن محصولات و فناوری‌های جدید تغییر دهم. مدام دستم را بالا می‌بردم و می‌گفتم، اوه، به چیزی فکر می‌کنم.
وقتی با مشتریانم مصاحبه می‌کنم، می‌فهمم که چه سبک‌هایی را دوست دارند. دیدگاهشان را توضیح می‌دهم و ایده‌هایی با فونت‌ها، طرح‌بندی‌ها، رنگ‌ها و غیره مختلف به آنها نشان می‌دهم. قرار است چندین گزینه ارائه دهم که هر کدام را برنده می‌دانم. پس از فرآیند تنظیم دقیق، آماده بودیم تا تصویر را برندسازی کنیم. سپس مقیاس را برای هر کاربردی به کار می‌گیرم. تابلوها خنده‌دار هستند - باید خوانده شوند. اینترنت نمی‌داند تابلو کجا قرار دارد، ماشین با چه سرعتی حرکت می‌کند - کنتراست لازم برای برجسته کردن تابلو - چه در سایه باشد و چه در مکان آفتابی - چیست.
می‌خواستم با ترکیب رنگ‌ها، فونت‌ها و لوگوهای مشتری‌ام، به ظاهر و حس کسب و کار آنها احترام بگذارم و در عین حال «یکپارچگی لوگو» را در سراسر جزیره تضمین کنم. به این فکر کردم که تاکستان چیست، در سبک‌های مختلفی وجود دارد. من با بازرسان ساختمان در جزیره همکاری می‌کنم و کمیته آیین‌نامه را امضا می‌کنم. توجه زیادی به تناسبات صحیح می‌شود تا لوگو به راحتی خوانده شود و زیبا باشد. این یک هنر تجاری است، اما گاهی اوقات حس هنر را القا می‌کند.
من به افراد کمک می‌کنم تا با شعارهای متفکرانه و فضاهای تبلیغاتی خوب، کسب و کار خود را برندسازی کنند. ما اغلب با هم طوفان فکری می‌کنیم و عمیق‌تر بررسی می‌کنیم تا به نقطه‌ای برسیم که متن با تصویر ترکیب شود تا یک حس غنی و اصیل ایجاد شود. این ایده‌ها زمانی جواب می‌دهند که وقت بگذاریم.


زمان ارسال: ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۲